مامور کاگب در روزگار داس و چکش، شخصی را به دليل پخش اعلامیه هاي سفید و بدون متن بازجويي میکرد. هنگامي كه از او درباره علت سفيد بودن اعلامیه ها میپرسد در جواب میشنود: نیازبه توضیح بیشتر ندیدم. همه چیز روشن است!
طنز تلخی است فروپاشی بورسها، بیکاری فزاینده و کسبکارهای بیفرجام که نظام نئولیبراليزم را به هراس انداخته تا هرچه سريع تر، سوخت تازهای برای چرخه حیات خود دستوپا کند.
قدری به لایههای گرگومیش این بحران نورسیده نوری بتابانیم. نفسِ زنجیره تامین لجستیک جهانی همچون مبتلایان به ویروس به شماره افتاده است. حلقهای در این زنجیره گویا گمشده و شیرازه كارها ازهم پاشیده است.
زنجیره ارزش لجستیک جهانی برپايه اقتصاد مقیاس economy of scale کار میکند. لازم بوده تا کشتیهای هرچه بزرگتر براي پهلوگيري در بنادر نسل جديد، هواپیماهای پهنپیکر و غول آسا براي فرودگاههاي كانوني در سنگاپور، استانبول و دوبی با نقش محوریتر شكل بگيرند تا مناطقی از جهان، کانون جذب سرمایهها باشند و نبض اقتصاد جهانی هم در این کانونها ميتپد.
مواد اولیه در حین جابجایی و ورود به این مراکز لجستیکی و بنادر نسل سوم و فرودگاههای کانونی به کالا تبدیل میشوند. ارزش افزوده عمده این کالاها به مدد مزیتهای نسبی سرزمینی، نیروی کار ارزان و فرودستان به دست میآید. به این ترتیب، موتور محرک این نظام، قواعد مترتب بر نظام بازار از نابرخورداریها و نابرابریها بهره ها برده است. از همین روست تعداد كساني كه از زياده خواري و چاقي مفرط و ديابت مي ميمرند از ان دسته كه از گرسنگي مي مردند جلو افتاده است. سبكي از زندگي پرحرص و ولع كه انگيزه و آرماني ندارد، جز به حداكثر رساندن سود. طبيعي است كه هيچگاه تعهدي عميق و مسئولانه در برابر زيست بوم جهاني نداشته باشد.
تا پیش از شیوع کرونا، اندیشمندان، اقتصاددانان مستقل و مردمگرا هشدار میدادند كه به ظاهر ِپیروزمندانه این نظام حاکم بر نظم نوین جهانی خوشبین نباشیم، در فراسوی سرمایه، این نظام برای بقای خود به بحران و قربانی نیاز دارد. نمودار سينوسي فراز و فرود بحرانهای پولی و مالي، با جنگها، ناآرامیها در کشورهای نابرخوردار از نهادهای مدنی، ارتباط معناداری دارد. همیشه این بحرانها مسکنی برای تعويق اصل فروپاشی به زمان دیگري بوده اند.
تا بحرانی فرا میرسد، هول وهراس جامعه را در بر میگیرد و نظریهپردازان راستگرا، با رخنه کردن در خلا اجتماعی ناشی از بحران و جو ترس و نگرانی، دست به کار میشوند و به نفع شرکتهای بزرگ، به مهندسی جوامع بحرانزده میپردازند. این شگردی است که خانم نائومی کلاین در کتاب دکترین شوک و با عنوان فرعی «سرمایهداری فاجعهمحور» به خوبی تشریح کرده است.
کرونا كه آمد، آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ماهیت واقعي نظام ِبحران زده در چشم برهم زدني چهره نشان داد. فهميديم قراردادهاي اجتماعي تا چه حد سست بنيان بودند. دغلبازیها، راهزني ماسك در فرودگاهها، احتکار كالاهاي ضروري و پنهانكاري آماري دولتها برای اهداف سیاسی، کرامت انسانی را در قمار سودمحورانه باخته است. به روشنی دیدیم سپردن سرنوشت آموزش و بهداشت به سازوکار بازار و به حاشيه راندن نقش دولت تا چه حد توانست فاجعه بیافریند.
کرونا با آمدنش، آسی رو کرد که میز قمار بازي هاي پول و سرمايه راست گرايان افراطي را بر هم ريخت. روزنامه فايننشال تايمز، تريبون نظام سرمايه داري در چرخشي تاريخي خواستار دخالت دولت در اقتصاد مي شود. ماليات بر ثروت و يارانههاي نقدي را ضروري مي داند. توصيه هايي كه با ذات اين نظام، تناقض هاي اشكار داشته است.
نگاههايي سرشار از ترديد و ابهام به سوي يكي از مدعيان جدي بديل آمريكا يعني چين مركز شيوع بيماري دوخته شده است. چين اين روزها به پنهانكاري در نحوه رويارويي با اين بيماري متهم ميشود. اتهامي كه سخنگوي وزارت بهداشت ايران هم بر آن تاکید کرد و از آن با عنوان "شوخي تلخ" نام برد كه البته سفير چين در ايران را به واكنش واداشت.
ديگر ترديدي باقي نمانده كه مناسبات پساكرونا در تمامي ابعاد زندگی انسان، دچار دگرديسي تاريخي خواهد شد. اما بايد بدانيم كه پيش رويمان يك شمشير دو لبه قرار گرفته است. يك لبه شمشیر كرونا به نحو ناباورانه و بي سابقهاي دوستدار و حامي محيط زيست از آب درآمده، منابع زيرزميني، حيات وحش را صيانت كرده، بر ولع سیریناپذیر و بربریتهای انسان مدرن افسار زده و مهم تر از آن، همه ارزش هاي فراموش شده ارتباطات انساني را دوباره بازآفريده است. جالب آن است كه تمامي دستاوردهاي آن در تضاد آشكار با همین منافع حافظان نظم نوين جهاني نيز بوده است.
لبه دیگر شمشیر، ارزشهای نظم نوین را همچون بازي دومينو یک به یک به زیر میکشد. نائومی کلاین، روزنامه نگار و فعال اجتماعی در کتاب پرفروش خود «دکترین شوک» در سال ٢٠٠٧ به نکته مهمی اشاره دارد که وصف اینروزهای جوامع است: هنگامی که یک جامعه، شوک بزرگی را تجربه میکند، مردم انتظار واکنش سریع و قاطع دارند، منتهی عمل جسورانه و فوری، فرصتی را برای عدهای سوءاستفادهگر هم فراهم میکند تا سیاستهایی را اجرا کنند که در شرایط عادی قادر نيستند منافع بنگاههای بزرگ و حاميانشان را در قبال تباهي سهم قشر نابرخوردار تامین كنند. نیرویی که اینها از بحرانها میگیرند آنها را به راحتي قادر میسازد تا فراتر از یک واکنش مشروع و قانونی ابتکار عمل را به دست بگیرند.
راستگرایان افراطی آماده میشوند تا از بحران کرونا به مثابه «شوک درمانی اقتصادی»، همچون گذشته بهره ببرند و مناسبات درونی خود را بازآفرینی کنند. روشهایی که کمابیش به سازوکارهای «شوک درمانی روانی» میماند. ایجاد یک ضربه مهیب به قربانی، خالی کردن ذهن او و سپس در اختیارگرفتن کنترلش. ابزار شوک درمانی روانی، شوک الکتریکی است. با این پیشفرض، ذهن به لوح های پاک و نانوشته تبدیل میشود تا بتوان سرنوشت را از نو نوشت. منتهی با اين تفاوت كه ذهن انسان آسيب ديده پساكرونايي زیر ضربههای مهیب روانکاو، به کما رفته است.
باید هوشیار باشيم که سرنوشت ویرانههای دوران پساکرونا به دست «میلتون فریدمن»ها و نظریهپردازان راستگرا و اقتصاددانان مکتب شیکاگو رقم نخورد. مدافعان نظریهپردازان نظم نوین که در ایران نیز طرفداران پروپاقرص دارند، بهرهبرداری از هر فاجعهای را فرصت مغتنم میدانند. حال این فاجعه میتواند جنگ، زلزله، سقوط بازار، تحریم اقتصادی و یا کرونا باشد. برای احتكار، دودوزهبازیها، افزایش قیمتها و کاهش تعهدات دولت به شهروندان و سپس بهرهگیری از استیصال قربانی برای انطباقپذیر کردن او با «شرایط جدید» همیشه شعبده اي اغواگرانه در آستین دارند.
باید مراقب بود رندان بازار مجالی برای تخریب نهادهای مردمی و ابتذال کشیدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی پیدا نکنند. هرچند که این اغواگران دهر، راهی زیرکانهتر و مطمئنتر از ضایع کردن پول کشور نمیشناسند تا برای تامین منافع شومشان و زیر و رو کردن اساس یک جامعه همه نیروهای پنهان قانون اقتصاد را در جهت تخریب به کار بگیرند.
با اين وجود، اميدوارانه بايد گفت کرونا یک تفاوت ماهوی با تمامی جنگ زرگریها و بحرانهای تصنعی گذشته دارد که روزنه امید را برای مردم جهان باز گذاشته است تا طرحي نو دراندازند و نظم نوین را بر اساس عدالت اجتماعی و اولويت بخشيدن به بدیهیترین ارزشهای انسانی بازتعریف کنند.
شوک بزرگ فعلا مردمان را به کما برده است. حالا آدمی دارد تجربه نزدیک به مرگ را مزه مزه میکند. تونل پر نوری دیده که او را به روشنضمیری دعوت میکند. تجربه نزدیک به مرگ انسانِ از کما بازگشته، آن مدينه فاضله آرماني را همواره به یادش میآورد.
در جهان پساکرونا، مردمانی انگشتشمار خواهند بود که عروسکهای خیمهشببازی دغلبازان اين شب تيره و قدرتمدارانی باشند که خط اصلی ارتزاق و بقایشان بر ناداریها و نابرخورداریهای جهان استوار بوده است. کرامت انسانی آن حلقه گمشده زنجیره تامین لجستیک جهانی است كه مي تواند با بازتوزيع عادلانه ثروت و امكانات پیوند مستحکمی بین تمام مناسبات آسيب ديده بشر برقرار کند و تعادل را به اين دنياي آفت زده بازگرداند.