فلیک؛ نمایشی در سوگ سینمای کلاسیک

شنبه،۲۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۸

نمایش «سینما فلیک» نوشته «آنی بیکر» (Annie Baker) به کارگردانی محمدحسن معجونی با محوریت یک مثلث عاشقانه در روزهای پایانی عمر سینماهای کلاسیک، این روزها در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه می‌رود.

فلیک؛ نمایشی در سوگ سینمای کلاسیک

بیکر نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی است که برای نمایشنامه «تلنگر» جایزه پولیتزر نمایشنامه نویسی سال 2014 را از آن خود کرده است. وی در نمایشنامه سینما فلیک با روایت آخرین روزهای عمر سینمای قدیم که دستگاه آپارات آن در حال جایگزین شدن با دستگاه پخش دیجیتال فیلم است، علاقه خود را به تئاتر نشان می‌دهد.
سَم و رُز (با بازی ستاره پسیانی و نوید محمد زاده) دختر و پسر جوانی هستند که مسئولیت نگهداری از یک سالن سینمای قدیمی به ‌نام «فلیک» به آنها سپرده شده است. سم نظافت‌چی و رز مسئول آپاراتخانه‌ فلیک است. سَم درگیرعلاقه وعشق یک طرفه‌ای نسبت به رز می شود اما با استخدام جوان دانشجو و عشقِ فیلمی به‌ نام اَوری (با بازی حسین حسینیان) اتفاقات جدیدی در روابط و سازوکارهایی که تا پیش از ورود نظافت‌چی در فلیک جریان داشت، رخ می‌دهد.
میزانسن در تئاتر بیکر تماشاگر را فضایی بسیار جدید و متفاوت قرار می‌دهد؛ روی سن چندین ردیف صندلی سینما رو به روی تماشاگران چیده شده است و به این ترتیب آنان در جایگاه پرده و رو به اتاق آپارات قرار می‌گیرند. تماشاگر که همیشه در سینما رو به پرده می نشسته است در تئاتر معجونی زاویه دیگری از سینما را تجربه می‌کند.
متن نمایشنامه که ترجمه آن را بهرنگ رجبی برعهده داشته است، نمونه خوبی از برگردان یک متن خارجی به زبان مبدا با در نظر گرفتن احساسات و تکه کلام‌هاست که تاثیر مثبت آن در اجرا به خوبی دیده می‌شود.
نمایش سینما فلیک روایت دوران گذار است؛ دورانی که آپارات‌های سینماهای قدیمی جای خود را به دستگاه‌های پخش دیجیتال می‌دهد. بسیاری از عاشقان فیلم از ورود مدرنیته به دنیای سینما نگرانند حال آنکه سینما خود محصول دنیای مدرن است. 
نمایشنامه با صدای موسیقی و سالن خالی سینما آغاز می‌شود و این به آن معناست که تماشاگران پیش از پایان تیتراژ از سالن خارج شده اند و حوصله نکرده‌اند بیش از این در سالن بمانند. این مساله آن چنان عادی است که نظافتچی‌ها به محض آغاز تیتراژ با سطل و جارو وارد سالن می‌شوند. دوران جدید، دوران بی‌حوصلگی آدم‌هاست؛ تنها یکی از تماشاگران که خوابش برده است تا پایان تیتراژ در سالن می‌ماند.
بیکر در نمایشنامه بلند خود زندگی روزمره سه همکار را با تعلیق فراوان روایت می‌کند. زندگی روزمره‌ای که اندک اندک از بسیاری مفاهیم انتزاعی چون راستی، صداقت و اعتماد خالی شده است.
نمایش با سالن خالی از تماشاچیان سینما و موسیقی تیتراژ پایانی به آخر می‌رسد، گویی دستگاه پخش دیجیتال نیز کاری از پیش نبرده و سالن همچنان پیش از پایان تیتراژ از تماشاگران بی‌حوصله خالی شده است.