عباس عبدی - دو هفته پيش فرصتي پيش آمد تا به چابهار بروم. حدود 20 سال پيش نيز يك بار رفته بودم. تصميم داشتم كه در آینده نزدیک و با مطالعه بیشتر يكي دو يادداشت درباره آنجا بنويسم. اكنون كه اقدام تروریستی و انتحاري جلوي فرماندهي نيروي انتظامي اين شهر رخ داد، توجهات به سوي اين منطقه مهم و اساسي كشور بيشتر از گذشته جلب شده است و فرصت مناسبتری برای طرح مساله است.
ترديدي نبايد داشت كه اگر چنين منطقهاي در هر كشور توسعهيافته يا نيمه توسعهيافته جهان باشد، امروز با چنان وضعي مواجه ميشد كه آنجا به يك قطب مهم صنعتي، گردشگري و جمعيتي تبديل شده بود. ساحل بسياري زيباي آن كه قابل مقايسه با ديگر سواحل كشور نيست، و تنها بندر اقيانوسي ايران در آنجاست. موقعيت تجاري و بينظير آن براي حمل و نقل دريايي و ريلي به سوي آسياي ميانه و شرق كشور، وضعيت گردشگري و توريستي جذاب آنجا به همراه هواي نسبتاً مناسب آنجا در مقايسه با ديگر مناطق جنوب كشور، ويژگيهاي اين منطقه است.
ولي در مقابل هنوز راههاي زميني مناسب ندارد. تعداد بالاي تصادفات و مرگ و مير بالا در آنجا، از بدترين شاخصها در کشور است. حمل ونقل ريلي آن برقرار نيست. حتي فرودگاه هم ندارد. فرودگاه آنجا مربوط به نيروي هوايي و يك فرودگاه نظامي در بندر كُنارَك است. هنوز گاز به اين منطقه نيامده است.
در اين سفر هنگام رفتن از فرودگاه به شهر و منطقه آزاد آنجا، شاهد بودم كه 5 تويوتا وانت كه بشكههاي سوخت پر كرده بودند پشت سر هم از خودروي ما سبقت گرفتند و هنگامی که پرسيدم اينها چيستند، معلوم شد در كار قاچاق سوخت هستند و شرايط به گونهاي است كه كسي هم نميتواند مانع قاجاق آنان شود. و اين در حالي است كه براي زدن بنزين در شهر چابهار بايد ساعتها در صف پمپ بنزين معطل شد.
شهري كه يك بيمارستان و درمانگاه درست و حسابي ندارد. بسياري از مردم براي درمان دردهاي خود عازم تهران و بيشتر يزد ميشوند.
براي فهم سياست توسعهاي ما كافي است كه اين بندر و منطقه آزاد چابهار را با منطقه آزاد شنژن در چين مقايسه كنيم. منطقه آزاد چابهار حدود 25 سال است كه تأسيس شده است، ولي تحول مهمي را در منطقه شاهد نيستيم. پس از گذشت تمام اين سالها، اکنون فقط حدود 3000 كارگر صنعتي و توليدي در اين منطقه مشغول به كار هستند، و كل كاركنان منطقه به 11000 نفر ميرسد. يعني از ابتدا تا كنون هر سه روز معادل يك شغل صنعتي و تولیدی در منطقه ايجاد شده است. و هر روز حدود يك شغل به كل منطقه اضافه شده است.
هرچند قصد مقايسه کامل با چين را ندارم، ولی بد نیست كه بدانیم شنژن از يك بندر ماهيگري فقير (مثل چابهار خودمان) اكنون به جايي رسيده كه توليد ناخالص داخلي اين منطقه تقريباً به اندازه توليد ناخالص ايران است و اگردرقيمت دلار تعديل ايجاد كنيم، شايد نصف ايران باشد. جمعيت آن به بيش از 12 ميليون رسيده است و مهمترين مركز تجاري، بانكي، صنعتي منطقه خودش شده است.
چرا اين مقايسه را انجام ميدهيم. به اين علت كه بايد اقرار كنيم، كه تصميمات ما مبتني بر يك راهبرد بلندمدت و جدي نيست. هنگامي كه يك منطقه را از نظر تجاري آزاد اعلام ميكنيم، بلافاصله بايد زيرساختهاي آن شامل بندر، راهآهن، فرودگاه، جاده، تأسيسات آموزشي، بهداشتي و درماني، نيروي انتظامي و قضايي، آب، برق، گاز و مخابرات و كليه زيرساختهاي لازم در كنار تدوین و اجرای مقررات و ضوابط روشن و با حاكميت قانون فراهم شود تا سرمايهها جلب شوند. ولي تقريباً هيچكدام از اين مولفهها در آنجا وجود ندارد، در حالي كه ظرفيت آن در حد بالاست. جالب است كه گسترش سواحل مكران و انتقال جمعيت به كرانههاي آنجا يكي از سياستهاي اعلام شده نظام است، ولي در عمل اتفاق مهمي رخ نميدهد.
از همه بدتر اينكه مردم منطقه در بهرهمندي از اين تحولات چندان سهمي ندارند. يك علت مهم توسعهنيافتگي آنجا، فقدان لابيهاي قدرتمند در تهران است. استانهايي كه لابي دارند يا قدرت اثرگذاري دارند، كارشان پيش ميرود. ولي اين منطقه نه فقط از نظر اقتصادي فقیر، بلكه از نظر سياسي نيز فاقد لابي است.
قصدم این نیست که بگویم که اگر منطقه چابهار توسعه می یافت این انفجار رخ نمی داد. می توانست رخ دهد و حتی بیشتر هم باشد. ولی مساله مهم این است که اگر وضع منطقه خوب و پیشرفته باشد چنین اتفاقاتی، خطری برای آن منطقه نخواهد داشت. کلید حل این مشکلات؛ توسعه همه جانبه و بدون تبعیض و با حمایت و مشارکت مردم منطقه است.