هرچه دولت بیشتر به "برنامهریزی" بپردازد، برنامه ریزی برای "افراد" به مراتب دشوارتر میشود.
این ایده که هر آنچه آگاهانه طراحی و برنامهریزی شود، بهترازچیزی است که به طور طبیعی رشد و تکامل یافته در مباحث مرتبط با فعالیتهای اقتصادی و نوع نظامهای اقتصادی کشورهای مختلف مشهود است.
بازتاب این ایده به وضوح در اقتصادهای متکی بر سیستمهای برنامهریزی متمرکز و اقتصادهای دولتی قابل مشاهده است. همپای این تفکر، استدلالی که برای پشتیبانی از برنامهریزی اقتصادی و مداخلهگری دولت در اقتصاد ارائه میشود بر تنظیم منطقی اولویتها و سازماندهی کوششهای فردی در جهت نیل به اهداف مشترک تاکید دارد. به عبارت دیگر نظام اقتصادی براساس این تفکر رسالت همسو نمودن افراد و شناسایی اهداف مشترک را بر عهده میگیرد که البته با توجه به گستردگی و پیچیدگی جوامع بشری امری غیرممکن است.
گذار از نظامهای سوسیالیستی در بلوک شرق به سمت نظامهای مبتنی بر بازار حداقل در سه دهه اخیر، مهر بطلانی بر این استدلالهای ارائه شده در جهت دفاع از برنامهریزی متمرکز اقتصادی و دخالت در جریان بازار بوده است. در مقابل این استدلال، جریان فکری دیگری قرار دارد که جریان بازاری را بر هر جریان دیگری در اقتصاد ارجح دانسته و معیارهای برتری آن را نسبت به نظام برنامهریزی تبیین میکند. یکی از سردمداران این جریان فکری " فردریش آگوست فون هایک "، اقتصاددان و جامعه شناس برجسته اتریشی است که به عنوان یکی از مدافعان سرسخت نظام بازار در محافل اقتصادی شناخته شده است. وی در توضیح برتری نظام بازار آزاد این دلیل را مطرح میکند که نظام بازاری از این جهت بر هر نظام دیگری از جمله نظام مبتنی بر برنامهریزی برتری دارد که در آن توافق بر سر اینکه چه اهدافی دنبال شود وجود ندارد. با توجه به این ویژگی، افراد جامعه با ارزشها و اهداف متفاوت این امکان را خواهند داشت تا آزادانه در عین تعقیب منافع متقابل خود، در کنار یکدیگر به طور مسالمت آمیز زندگی کنند. از نظر هایک فعالیتهای ناشی از جریان بازار حاصل طرح و برنامهریزی آگاهانه و از پیش تعیین شده نیست و این فعالیتها هیچ گونه هدف و مقصد خاصی را دنبال نمیکنند زیرا تجلی نیازهای خیل عظیمی از افراد با اهداف متفاوتاند.
با این حال یکی از نقدهایی که بر اقتصاد بازار وارد میشود فقدان یک نظام هدفمند است که به وسیله آن عملکرد افراد با اهداف مشترک را با یکدیگر همراستا و هماهنگ کند. در مقابل، از نقطه نظر طرفداران جریان بازار آزاد، این موضوع نه یک نقیصه بلکه یک مزیت مهم نظام بازار است که به افراد این امکان را میدهد که با وجود اهداف متفاوت با یکدیگر هماهنگ شوند. به عقیده این گروه، این نشانهای از قدرت بازار است که افراد را مجبور میکند تا با هم شریک شوند. هایک در جای دیگر نیز از این هماهنگی بین افراد به عنوان وابستگی متقابل افراد به یکدیگر یاد کرده و آن را نتیجه نظم بازار میداند که به عقیده وی توسط هیچ نیرو یا نظام دیگری قابل دستیابی نیست. به دیگر بیان، این شبکهای از روابط بازاری است که افراد مختلف در ملل مختلف را به یکدیگر متصل کرده است و این که افراد مختلف بتوانند به یک نظام مشترک اقتصادی با اهداف از پیش تعیین شده دست یابند به زعم وی توهمی بیش نیست.
در زمینه محدودیت سیاستگذاری اقتصادی در نظام بازاری، در نظر گرفتن تفاوتهای بنیادین این نظام با نظام برنامهریزی که با تمسک از ابزاری هدفمند برای دستیابی به اهداف مشخص شده عمل میکند، ضروری است. به بیان دقیقتر، از آنجایی که در نظام بازار معیار واحدی برای ارزشها تعریف نشده، نظم بازاری صرفاً به هماهنگ کردن اهداف رقبا میپردازد. به عقیده هایک اگر در نظام بازار آزاد، مجالی هم برای سیاستگذاری باشد - که از نظر وی هست- باید در جهت افزایش فرصتهای تمامی افراد ناشناخته در بازار برای نیل به اهداف نامعلوم باشد. با این توضیح، سیاستهای عمومی در جوامع آزاد نه تنها به دنبال تعریف معیارها و اهداف در جامعه نیست، بلکه بر آن است تا امکان برآورده شدن اهداف فردی گوناگون را فراهم آورد.
منبع: هفتهنامه اقتصاد کارا