شاعر، ادیب و اندیشمند خراسانی که بیش از نیم قرن است در سمت استادی ادبیات دانشگاه تهران مشتاقان بسیاری را در کلاسهای درس خود از شاگرد تا غیر شاگرد از نقاط مختلف ایران پذیرا بوده است.
محمدرضا شفیعی کدکنی به پیشنهاد دکتر پرویز ناتل خانلری و تأیید یحیی ماهیار نوابی، حسن مینوچهر و عباس زریاب خویی تدریس در دانشگاه تهران را آغاز کرد. رئیس وقت گروه ادبیات فارسی دانشگاه تهران بدیعالزمان فروزانفر در پایین نامه معرفی ایشان به تدریس در آن گروه دانشگاه، مینویسد: «با سمت استادیاری بسیار بجا و بموقع است و احترامی است به فضیلت.» این فضیلتی که فروزانفر به آن اشاره میکند چیست؟
شفیعی کدکنی نیم قرن است در روزگاری که کلمه مدام در حال عقبنشینی است و اخلاق مرتب در حال افول، و ارزشها به سرعت در حال جابهجایی و دگردیسی، از ادبیات پاسداری میکند. او بدل به نمادی شده که با دیدنش، با خواندنش، با شنیدنش، هر جانِ دور از فضیلتی را وادار به احترام میکند؛ احترامی که در این روزگار با خدشه و هجمه روبهرو بوده است. امروز جان زنده کلمات که هنوز معنا دارند و مصداق عینی زندگی که هنوز ارزشمند است جناب محترم شفیعی کدکنی است. او که چون جهانی به گوشه نشسته و با قلم خود، پیرایه از تن ادبیات و غبار از سر کلمات کنار میزند؛ و هر بار با مرقومه ارزشی، احترامی، شخصیتی و جانی را که در روزگار ما کنار گذاشته شده، یا فراموش شده را زنده میکند و از طاقچه به میز تحریر و جریده پیش روی ما میکشاند.
سرمایههای نمادین مگر چگونه تعریف میشوند و چگونه افرادی هستند. مگر نه این است که به وزن دانش و اعتبار ادبی و فرهنگیشان ملتی میتواند تکیه کند و در مواجهه با جهان سیطرهگر، از غنای آنها میتوان بهره جست و در خلع بیانی و بنبستهای فکری و ایمانی و انسانی میتوان بدانها اشارت داشت. شفیعی کدکنی از همین باب و مجراست که سرمایه نمادین و بیبدیلی برای ایران ماست و اگر چه خود رضا نیست ولی نهادهای دستاندر کار فرهنگی چه خصوصی و چه عمومی باید در اشاعه آنچه او بدان مشغول است، کوشا باشند و جامعه را به او متوجه کنند. اویی که با نحوه حضور و نشستن خود در مجامع فرهنگی اندکی که حاضر میشود، خود کلاس درسی برای مدیران فرهنگی ردیف یک طلب ما میگذارد و بیآنکه تیم رسانه و تبلیغی داشته باشد، خود متوجه کننده است.
حسین گنجی