محسن جلالپور - محمد مهدی بهکیش که از مدتها پیش در تلاش بود تا ریاست کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بین المللی را به دیگری تحویل دهد، سرانجام استعفا داد و جای خود را به محمد خزاعی سپرد.
وقتی این خبر را شنیدم هم خیلی خوشحال شدم و هم افسوس خوردم. خوشحالیام از این جهت بود که مردی پر تلاش سرانجام مجال آرامش و استراحت پیدا کرد و افسوس خوردم که اتاق ایران به معنای واقعی دانشمندی گرانبها را از دست داد. راستش دکتر بهکیش یکی از معدود مدیرانی بود که دوست داشتم هیچ وقت بازنشستگیاش را نبینم. اورا از اواسط دهه 70 به واسطه نوشتههایش در روزنامه اطلاعات میشناسم. در دهه 80 نظرات و موضع گیریهای ایشان را به طور مشخص در روزنامه دنیای اقتصاد دنبال کردم و از اوایل دهه 90 افتخار شاگردی و همکاری ایشان را دارم.
دکتر بهکیش انسانی دلسوخته،استادی محترم و اقتصاددانی اهل نظر است که وجودش برای هر سازمان و ساختاری نعمت محسوب میشود. به خاطر دارم سال 1390 در هیأت رئیسه اتاق ایران تصمیم گرفتیم شورایی مشورتی، متشکل از اقتصاددانان و تکنوکراتها تشکیل دهیم. افراد زیادی به نخستین نشست این شورا دعوت شدند که دکتر بهکیش هم جزو مهمانان بود.
دقیقا یادم مانده که در انتهای میز، مردی خوشتیپ نشسته بود که چهرهای آشنا داشت و به شکلی معنی دار سکوت کرده بوده. با دقت گوش میکرد و یادداشت برمیداشت و از بالای فریم عینکش به جمعیت نگاه میکرد.
من تازه به عضویت در هیأت رئیسه اتاق ایران انتخاب شده بودم و زیاد با چهره افراد آشنا نبودم. از کناریام پرسیدم آن مرد که در انتهای سالن نشسته و کت و شلوار سورمهای دارد کیست؟«گفت: دکتر بهکیش را نمیشناسی؟» تازه فهمیدم اقتصاددانی که بیش از 20 سال نظراتش را با علاقه دنبال کردهام در چند متری من نشسته و به زودی نوبتش میرسد که صحبت کند.
سرانجام نوبت به دکتر بهکیش رسید که در چند دقیقه طوفانی، نظرات تند و تیزی در نقد بخش خصوصی مطرح کرد که به مذاق خیلیها خوش نیامد. پیش از ایشان، افرادی درباره لزوم حمایت دولت از بخش خصوصی سخن گفته بودند و بعضیها هم معتقد بودند اتاق ایران باید از منافع اعضای خود بیشتر دفاع کند و نگذارد سیاستها به زیان بخش خصوصی تمام شود. حتی یک نفر با صراحت به هیأت رئیسه طعنه زد که ما شما را انتخاب کردهایم که از منافع اعضای اتاق دفاع کنید نه اینکه حرفهای روشنفکرانه بزنید.
نوبت که به دکتر بهکیش رسید، سری از تأسف تکان داد و اولین جملهاش این بود که شما چطور خود را فعال بخش خصوصی میدانید که طرفدار رانت و حمایت هستید؟ گفت: شما دارید مناسبات اقتصادرفاقتی را دنبال میکنید؛ چطور راضی میشوید از نفوذ اتاق استفاده کنید و منابع را به سمت خود بکشانید؟ چرا شریک دولت شدهاید؟ چرا درباره فساد، ناکارآمدی و سیاستهای غلط دولت موضع نمیگیرید؟
آرام و شمرده و متین و شیوا سخن گفت اما نظراتش تند و آتشین بود و خیلیها را معترض کرد. بعد از جلسه به سویش رفتم و دستش را به گرمی فشردم و به خاطر آن موضع تحسینش کردم. از آن روزها بیش از هشت سال میگذرد و من که خود را شاگرد ایشان میدانم، همواره سعی کردم در راه استاد گام بردارم.
بهکیش مرد بزرگی است. معدود افرادی داستان زندگیاش را میدانند و کمتر کسی را سراغ دارم که دلی به بزرگی دل او داشته باشد. زندگیاش بی نهایت دشوار بوده و روزگار سختی را پشت سر گذاشته اما همچنان مثبت اندیش است و امیدوار.
برای دکتر بهکیش گرامی آرزوی سلامتی و شادکامی دارم و امیدوارم دکتر خزاعی که سالها نماینده ایران در مجامع بینالمللی بوده و ریاست سازمان سرمایهگذاری خارجی را هم برعهده داشته، در کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بین المللی موفق و مؤید باشد.